به خود ای

حقیقت نه به رنگ است و نه بوی


نه به های است و نه هوی

نه به این است و نه اوی

نه به جام است و سبوی.

به تو سر بسته و در پرده بگویم

تا کسی نشنود این راز گهربارِ جهان را

انچه گفتند و سرودند, تو آنی

خود تو جام جهانی

تو ندانی تو ندانی که خود, آن نقطه ی عشقی

تو خودت باغ بهشتی

به تو سوگند به تو سوگند که این راز شنیدی و نترسیدی و بیدار شدی

تا بر در خانه ی متروکه ی هر کس ننشینی و به جز روشنیه پرتو خود هیچ نبینی و گل وصل نچینی

نه که جزئی، نه چون اب در اندام سبویی خود اویی خود اویی.

به خود آی!!!!





:: برچسب‌ها: سمیرات,
نويسنده : عبدالنبی سمیرات