بامنی واز منی
بامنی واز منی

با منی و از منی   

ای مهربان!
باتو بودنم

خواب شرين صبگاه من است
بی تو بودنم
غم شب های تار من است
چرا؟
اي مونس شب های هجران من

دور و خاموش،
لب بسته
همچو غنجه
نشسته اي

وا کن!
قفل لبانت
که واژه های بیکرانه تو،

نوای دل تو، 
ناز و ادای تو برای من است

بگذار بتابم
ای يار

به خورشيد چشمانت
که چشمان خورشيد صفتت برای من است
 چون پراهن
در تن نياز تو وابسته ام
ای نازنین
 تن شفاف تراشيده ای تو
برای من است
ای خورشيد درخشان آسمان عشقم
بخند
نمی دانی
بی تو اسيری باران برای من است

ای عشق!
 تو در خواب خماری

 و
در خيال آزاد
اما ای زیبا!
 راهت ،
پناهت 
نگاهت برای من است





:: برچسب‌ها: حرف دل سمیرات,
نويسنده : عبدالنبی سمیرات