ما

 

 

تن تو داغ آتیشه

واسه انگشتای سردم

حرم لب هات رنگ بوسه

بوی اطلسی و مریم

 

تو چی داشتی تو ی چشمات

نفسام شماره افتاد

سیاه چشمون مستت

دل و دینم و به باد داد

 

آفتاب از گندم گونت

گل سیب سرخ و چیده

نفسم به عطر موهات

دل از این دنیا بریده

 

مث شب سیاهم اما

تو که ماهی منو دریاب

می خوام رنگی از تو باشم

رنگ بی قرار مهتاب

 

توی آغوش تو شعرم

منِ از ترانه لبریز

بذار جون بگیره از تو

این تن حقیرو ناچیز

 

می خوام این بغض نفس گیر

با نوازش تو وا شه

خط بکش رو تن تنهام

بذار این من با تو ما شه





:: موضوعات مرتبط: حرف دل، ،
نويسنده : عبدالنبی سمیرات