اگر فردا
در اختیار ما بود شاید میتونستیم چند دقیقه
با وصال معشوق خیالی خوش باشیم!
ولی دریغ که فردا چون مرغی تیز بال و وحشی
دایمااز دست ما فرار میکند و همین که نزدیک آن میرسیم
مانند جادوی جادو گران تغییر شکل میدهد
و ما بیچارگان هوسباز را به جستجوی خود در تب و تاب رها میکند.
بدین است که عمر ما به آرزو و تمنّا میگذرد
و دایما" در هوای فردا قصرهای خیالی و دلفریب میسازیم
غافل از اینکه بنای آینده بر هواست !
و فردا همچون نقشهای شعبده که جز در آیینه خیال وجود ندارد .
اساس زندگی برامروز استوار است.
مردم عادت کردند که هیچوقت از زندگی خود راضی نباشند
و از آنچه که دارند بهره نمیبرند و در جستجوی آنچه ندارند رنج میبرند
به همین دلیل است که همه آنها از روزگار شکایت دارند
و از بخت خود مینالند
از زمین ناراضی و از آسمان عصبانی هستند
و روز های خود را با بدبختی میگذرانند
نگاههای آشفته آنها نشان میدهد که به
دنبال گمشده خیالی خود هستند .
بعضی آدما نه به امروز توجهی دارند و نه از فردا نگران
در گذشته سرگردانند
دایما" به روزهای تلف شده و فرصتهای از کف رفته تأسف میخورند
و جان شیرین خود را به حسرت میگذرانند
به عقیده آنها همه چیز در قبرستان گذشته مدفون شده
و آرزوها و امیدها و فرصتهای خوب
در ویرانه ایام به زیر گرد و غبار فرو رفته است.
چون مسافری که در بیابانی بی آب و گیاه
همه چیز خود را از دست داده باشد
دایما" از گذشته نگرانند و چون بوم شوم بر خرابه ایام فنا شده
از بدبختی خود ناله میکنند !
در نظر آنها دقایق حال، ارزش و بهایی ندارد
عجب اینجاست که فردا همین که این دقایق نا چیز و بی بها تلف شد
و در قبرستان ایام فرو رفت بر گذشتن آن
حسرت می خورند.
:: موضوعات مرتبط: حرف دل، ،