اشکهای سمیرات
اشکهای سمیرات

چند صباحی است باتو صحبت نکرده ام ای خداوندگارم

وقتی دلتنگ تو میشوم عشقم به تورا چندین هزار بار زیاد تر می نگرم

وقتی باتو صحبت می کنم دنیای زشت وبی روح من بهشت بی وصف تو می شود و

تو ای زیبای من

دل خسته ام

یاریم ده

مرا یاری ده که در دنیا همانی باشم که اشرف مخلوق تورا لایق

است

فهم وکمالم کور است



به من فهمی ده که معنای همه ی آنی که ازاین زندگی می خواهم را بفهمم

گمراهم

به من پای رفتنی ده که رفتنش به سوی تو باشد

بی صبرم

به من شکیبایی وصبری بده تازندگی را بدون رضای تو گذران نکنم

گنه کارم

به من توفیقی عطا کن که درب رحمت وآمرزش تو را به روی خود بگشایم

ولی خوشبختم

چون معبودی وزیبارویی چون تودارم

مرا ازشر هرآن چه تورا ازمن جدا می کند

نجات ده .................

ای مهربانترین مهربانان..

امشب که دلم شکست خرده هایش را پیش تو می آورم

وهنگامی که بغضم شکست اشکها یم را پیش تو می ریزم

قلبم که به درد آمد درآغ وش تو تسکینش می دهم ودلم که پرشد برای تو سخن میگویم

وقتی پاهایم حس رفتن نداشت دستان تو را می گیرم

طاقتم که طاق شد قوتش را ازتو می گیرم

ووقتی خسته شدم روی شانه هایت آرام می گیرم

تنها که شدم

نه هیچ گاه تنها نیستم...............

و میدانم که نزدیک است که آسمان آبی ات را و مهتابی شدن دلم را به من هدیه کنی.
و مــــــــــــــــــــــــــــــن
چه مشتاقانه به انتظار منشینم....





:: برچسب‌ها: سمیرات,
نويسنده : عبدالنبی سمیرات