دو شنبه 29 آبان 1391
دست هایت را
به من بده
اگر بوسه هایم طمع تلخ می دهد
گناه من نیست
کلمات می میرند
از بوی گندیده
کوچه های “دوغ اباد” استفراغ می کنند
دست هایم لالایی می خواند
برای کودکان اواره ی “دهمزنگ”
اسمان را خط خطی کن
و به ماه مرخصی بده
بگذار فراموش کنیم
مثل همیشه
هنوز مادرم بر گورها فاتحه می خواند
تشویش دارد
که مبادا تو باشی
می گویی جنگ تمام شد؟
لبخند بزن
هنوز خیابان ها هذیان می گویند
و پای برادرم بوی باروت می دهد
طبیعت قیافه می گیرد
می گوید دستانم زخم خورده اند
:: برچسبها: سمیرات,
نويسنده : عبدالنبی سمیرات