حرف دل
حرف دل

همان وقتها که شهر ، شهر کهنه بود

جاده بی‌ خطر ، خانه کاهگلی بود

همان شبها پراز ، لطف و قصه بود

قصه ساده بود ، نقل و صندلی بود


به همان خانه‌های خام ، عشق پخته داشتیم

به روی عشق خود ، پا نمی‌‌گذشتیم


محبت اندک اندک ، ز دلها پر کشیده

جدایی از زمین تا ، ثریا سر کشیده

به یاد خاطرات ، گذشته زنده هستم

بیا تو را ببینم ، که من رونده هستم

هنوز لبهای تشنه ، به آبی تر نگشته

مسافر‌های عاشق ، دوباره بر نگشته

نه سایبان سردی ، که گل شبنم بگیرد

نه آن آغوش گرمی‌ ، که آدم دم بگیرد

به همان خانه‌های خام ، عشق پخته داشتیم

به روی عشق خود ، پا نمی‌‌گذشتیم

به همان خانه‌های خام ، عشق پخته داشتیم





:: برچسب‌ها: سمیرات,
نويسنده : عبدالنبی سمیرات