دا جدا نکند...

خدا جدا نکند، از دلم، ولای تو را
ز سینه‏ام نَبَرد شور نینوای تو را
به دردهای دل من امید درمان نیست
خدا نصیب کند تربت شفای تو را
هراسِ روز قیامت کجا به دل دارد
به دوش خویش کشد هرکسی لوای تو را
نشست بر لب من ذکر یا حسین، حسین
کجا برون کنم از سر، دگر هوای تو را
چه لاله‏ها که نشاندیم در مسیر رهت
ولی نشد که ببوسیم خاک پای تو را
اگرچه خانه دل‏ها مزار توست حسین
کرامتی! که ببینیم کربلای تو را
مگر تو باز کنی عقده زبانِ مرا
که باز هم بُسرایم ز غم، رثای تو را
وگرنه «آینه» را جز زبان حیرت نیست
که واژه‏واژه دهد شرح ماجرای تو را
مرتضی عصیانی





:: برچسب‌ها: سمیرات,
نويسنده : عبدالنبی سمیرات