خدای من

 چگونه اندازه کنم  قدرِ خطایی را،

که دست در دستِ تو و چشم در چشمت،

مُهرهِ فراموشی زدم پایِ عهد نامه ای  که با تو بسته بودم!

دستم را گرفته بودی،به آن عهد

و من ،گره از گرهت باز کردم  به سست قدمی

و لرزیدم

و از لرزه ام هبوط  پدیدار شد...




نويسنده : عبدالنبی سمیرات