نامه ای به مادر

بنام خدا

با عرض سلام خدمت مادر

نوشتم مادر:چون می خواهم این سلام فقط خاص مادرم نباشد بلکه تمام مادران...مادرنی که کوچک شدند تا ما بزرگ شویم بشیم مهندس دکتر ریس وووو...........

مادر عزیزم :درست است که من بزرگ شدم اما یقین داشته باش که هرگز زحمات زیاد تو برای بزرگ کردنم را فراموش نکردم وهمیشه انها را در گوشه ی ذهنم مرور میکنم و گاهی وقتها  دوست دارم مثل بچه ها به اغوشت پناه ببرم ولی  متاسفانه من بزرگ شدم واغوشت از فرت خستگیهای روزگارکوچکترشده بقدری کوچک شده که فقط  فرزند کوچکم در ان جا می گیرد و این پناه گاه توسط فرزند کوچکم به تصرف درامد مادر عزیم نمی دانم فریادم به تو میرسد یا نه ولی می خواهم با صدای بلند فریاد بزنم مادر دوستت دارم مادر دستت را می بوسم متشکرم مادر

از طرف فرزندت

Online User

:: برچسب‌ها: سمیرات,
نويسنده : عبدالنبی سمیرات


همــه ی مـــا

فقــط حســـرت بــی پــایــان یــــک
اتفــــاق ســـاده ایـــم

کــــه جهــــان را بـــی جهــــــت

یــــک جــــور عجیبــــی جــــدی گرفتـــــه ایــــم …

Online User
نويسنده : عبدالنبی سمیرات


ابادان سال1392

نوشته ها بهانه است،





 فقط می نویسم که یادآوری کنم بیادتم….





 باورش باتو…

Online User

:: برچسب‌ها: سمیرات,
نويسنده : عبدالنبی سمیرات


شلمچه

هنوز هستند پسرانی که بوی مردانگی می دهند





  در دستانشان عزت یک مرد ، یک مرد ، واقعی لمس می شود





  اهل ناموس بازی نیستند!





  می شود روی حرف و قول هایشان حساب کرد ...





  هنوز هم هستند دخترانی که تنشان بوی محبت خالص می دهد





  بکرند





  نابند






  لمس نشده اند






  آری ، هنوز هم هستند ! نادرند ! کمیاب اند ! پاک اند !






  هنوز آدم هایی از جنس فرشته پیدا می شود / هستند !





  نادرند ! کمیاب اند !





  اما هستند ...

Online User

:: برچسب‌ها: سمیرات,
نويسنده : عبدالنبی سمیرات


به یاد پدر

بــــــــهـــــــار هــــــــــــم سرش





   گـــــرم دیـــــد و بـــازدیـــــد اســــــت





   وگــــرنه ســــابـــقه نداشـــــــته اســــت





   که تـــــــــــــو نباشـــــــی و





   بـــاد و بــــارانــــــــــــــی





   به راه نیفــــتـــــــد....!

Online User

:: برچسب‌ها: سمیرات,
نويسنده : عبدالنبی سمیرات


شلمچه

میگویند یک روزی هست ..





 که چرتکـه دست میگیرند و حساب و کتاب میکنند ...





 و آن روز تـــو باید تــــاوان آن چه با من کردی را پس بدهی!





فقط نمیدانم ....





 تاوان دادن آن موقع تـــو ، به چه درد من میخورد!؟!

Online User
نويسنده : عبدالنبی سمیرات


شلمچه

 این شعر را همین حالا بخوان






  وگرنه بعدها باورت نمی شود





  هنگام سرودنش چگونه دیوانه وار عاشقت بودم






  همین حالا بخوان





  این شعر را که ساختار محکمی ندارد






  و مثل شانه های تو هربار گریه می کنم می لرزد






  هربار گریه می کنم








  و پیراهن هیچ فصلی خیس تر از بهاری نیست





  که عاشقت شدم ...





 امشب لب رودخانه نشستم و گریه کردم .

Online User

:: برچسب‌ها: سمیرات,
نويسنده : عبدالنبی سمیرات


تقدیم به پدر خوبم

والـلـه ما يسوى أعـيـش الـدنيـا دونـك

به خدا سوگند که من نمي توانم بدون تو در اين دنيا زندگي کنم

لا ولا تسـوى حيـاتي بهـالـوجود

و وجود من نيز در اين دنيا بدون تو هيچ ارزشي ندارد

دامك إنت الـلي رحـلـت وكـيف

و تا زمانيکه تو هجرت کرده اي من چگونه

باصبر على الـبعاد وكـيف بـنـثـر ها لـورود

چگونه مي توانم اين دوري تو را تحمل کنم و چگونه اين گلها را بدون تو پرپر کنم

ما وعـدت إنـك تـقـا سمـني المحبـة

مگر اين تو نبودي که با من پيمان بستي که در مهرباني با من سهيم باشي

وتـبـقى لي حب ولـدروبي دلـيـل

و عشق من باقي بماني و بهانه اي براي راه زندگي من باشي

بس حسـافة الـبعـد كان أقـرب وأرحم

وليکن افسوس که جدايي براي تو آسان تر و دلپذيرتر بود

حسبي الله وحده ونعم الوكيل

روح أنا راضي بغـيـابك يا حياتي

وجود من به اين دوري قانع مي باشد اي هستي من

هـذي قسمة لي وهـذي لي نصيب

اين سهم من از روزگار و تقدير من مي باشد

كنت شمعة تطـوي وتشـرق حياتي

تو همچون شمعي بودي که باعث طلوع عشق در زندگيم گشتي

إنطـفـيـت ورحت في وقت المغـيـب

وليکن خاموش شدي و به دوردستها سفر کردي

Online User

:: برچسب‌ها: سمیرات,
نويسنده : عبدالنبی سمیرات


شعر عربی

کیف اعبر عن غرامی وانت الغرام کیف اعبر عن اعجابی ونت اعجابی ما دریت ایش اکتب عنک یاهوى بالی؟؟؟غیر انی احبک وبس وعذرنی

یا دنیا من الأمل یا حیاتی
أقول أحبک أم أهواک
أقول أعشقک بل متیم کیف یطیب لی العیش مع
سواک أین أنت أهمسک الحب فی أذناک أذاعب
خصال شعرک أین أنت یا حیاتی عذبنی الشوق

اللة انه مایغیرنی زمانی عن مکانی ماتکبر لو ملکت المملکه والفیصلیه انت عندی معزة مالها إئتمانی لو خذاها بوش حط بن لادن خویه عهد منی یشهد الله دام یومی ماخذانی ما أخون العشرة اللی بیننا والروح حیه

لا تزرع الحب فی قلبی اخاف یکبر ولاتسقیه
وتکون انت سبب جرحی وهمی فیه

أف .. حتى فی الحلم على بالی ..
تعرف لیش .. لأنک والله غالی .

معک:
لآخر نبضه بقلبی
لآخر خطوه بدربی
لآخر حرف
لآصعب ظرف
لآخر صوت
لحد الموت

Online User

:: برچسب‌ها: سمیرات,
نويسنده : عبدالنبی سمیرات


شعر عربی

الحب:ان تجد الامان مع من تحبة
الحب:ان تجد الطیور الدفء فى حضن السماء
الحب: حب حقیقى
الحب: یجعل الانسان متفائل بالحیاة
الحب: انت تجد الدفء فى حضن من تحبة
الحب:هو حب الروح والنفس
الحب: لم یجعل الانسان یائس من الحی

Online User
نويسنده : عبدالنبی سمیرات