دو بوسه

دو بوسه ...!!!

توی یه جمعی یه پیرمردی خواست سلامتی بده گفت :

می خورم به سلامتی 2 بوسه !!

 

بعد همه خندیدن و هم همه شد و پرسیدن حالا بگو کدوم 2 بوسه ؟!!

.

.

.

 

.

.

 

.

 

.

 

.

.

 

گفت :

 

اولیش اون بوسه ای كه  مادر بر گونه بچه تازه متولد شده ميزنه و بچه نمی فهمه !

دومیش اون بوسه ای که بچه بر گونه مادر فوت شدش ميزنه و مادرش متوجه نمیشه ....

حلا من دو بوسه تقدیم این دو عزیز میکنم یاسین و محمد حسین

Online User

:: برچسب‌ها: سمیرات,
نويسنده : عبدالنبی سمیرات


محمد حسین جان تولدت مبارک1389:6:30

Online User

:: موضوعات مرتبط: عکس، ،
:: برچسب‌ها: سمیرات,
نويسنده : عبدالنبی سمیرات


عاشق خانواده ام هستم

Online User

:: برچسب‌ها: سمیرات,
نويسنده : عبدالنبی سمیرات


حرف برن

 از رشته کو ه های جهان

 تنها دو کوه سهم من است

 حرف که می زنی انگار

 از شانه های من بار خالی می کنند

 حرف که می زنی

 تار عنکبوت لای انگشتانم

 شکاف برمی دارد

 واز پیله ی لب هام

 پروانه های پریشان پراکنده می شوند

 حرف بزن

 حرف بزن

 صدای تو قیامتی است در من

 که با صور اسرافیل هم

 برپا نمی شود

Online User

:: موضوعات مرتبط: عکس، ،
:: برچسب‌ها: سمیرات,
نويسنده : عبدالنبی سمیرات


عباس سمیرات

Online User

:: موضوعات مرتبط: عکس، ،
:: برچسب‌ها: سمیرات,
نويسنده : عبدالنبی سمیرات


امثله عربیه

إذا انت أكرمت الكريم ملكته وإن أنت أكرمت اللئيم تمردا

ما حك جلدك مثل ظفرك . . فتولى أنت جميع أمرك
 خير الكلام ما قل وجل ودل ولم يمل
 رب أخ لم تلده أمك
ما قد ندمت على سكوتي مرة ولكم ندمت على الكلام مرارا
 إحذر عدوك مرة واحذر صديقك ألف مرَّة . . فلربما انقلب الصديق فكان أعلم بالمضرة
 القشة التى قصمت ظهر البعير
لكل داءٍ دواء يستطب به .. إلا الحماقة أعيت من يداويها


نقل فؤادك حيث شئت من الهوى ما الحب إلا للحبيب الأول
 كم منزلٍ فى الأرض يألفه الفتى وحنينه أبداً لأولِ منزلِ
 

Online User

:: برچسب‌ها: سمیرات,
نويسنده : عبدالنبی سمیرات


نازنین جان تولدت مبارک

18"8"82

Online User

:: موضوعات مرتبط: عکس، ،
:: برچسب‌ها: سمیرات,
نويسنده : عبدالنبی سمیرات


مهدی یراحی

متن ترانه آهنگ یه چیزی بگو :

.
 ازم میگذری، نگات می کنم
 سکوت کردی و صدات می کنم
 صدات می کنم، جوابم بدی
 سکوت می کنی، عذابم بدی

میخوای رد بشی، منو بشکنی
 غرور منو، به هم میزنی
 دل عاشقم، به تو دلخوشه
 نبودت یه روز، منو می کُشه

یه چیزی بگو که عذاب نبودِ تو کم شه برام
 خودتو بَده کن، منو دل زده کن، بیفتی از چشام
 یه چیزی بگو که نفهمم ازم داری می شی جدا
 ولی هر چی بگی بازم عاشقتم مثِ دیوونه ها

داری فاصله می گیری از من و قلبی که بعد تو خالی می مونه
 میگی بگذری بهتره، اینجوری آخرش به نفع هردومونه
 چی شده که بهم میگی دوس نداری دیگه لحظه ای پیش تو باشم
 آخه سخته برای من از تو جدا شدن، می میرم از هم می پاشم

Online User

:: برچسب‌ها: سمیرات,
نويسنده : عبدالنبی سمیرات


بادکنک

گه یه روز فرزندی داشتي بیشتر از هر اسباب‌بازی دیگه‌ای براش بادکنک بخر.

بازی با بادکنک خیلی چیزا رو به بچه یاد می‌ده.

بهش یاد میده که باید بزرگ باشه اما سبک، تا بتونه بالاتر بره
 
بهش یاد میده که چیزای دوست داشتنی می‌تونن توی یه لحظه، حتی بدون هیچ دلیلی

و بدون هیچ مقصری از بین برن، پس نباید زیاد بهشون وابسته بشه.
 
و مهمتر از همه:

بهش یاد میده که وقتی چیزی رو دوست داره نباید اونقدر بهش نزدیک بشه و بهش فشار بیاره که

راه نفس کشیدنش رو ببنده، چون ممکنه برای همیشه از دستش بده...

Online User

:: برچسب‌ها: سمیرات,
نويسنده : عبدالنبی سمیرات


به خود ای

حقیقت نه به رنگ است و نه بوی


نه به های است و نه هوی

نه به این است و نه اوی

نه به جام است و سبوی.

به تو سر بسته و در پرده بگویم

تا کسی نشنود این راز گهربارِ جهان را

انچه گفتند و سرودند, تو آنی

خود تو جام جهانی

تو ندانی تو ندانی که خود, آن نقطه ی عشقی

تو خودت باغ بهشتی

به تو سوگند به تو سوگند که این راز شنیدی و نترسیدی و بیدار شدی

تا بر در خانه ی متروکه ی هر کس ننشینی و به جز روشنیه پرتو خود هیچ نبینی و گل وصل نچینی

نه که جزئی، نه چون اب در اندام سبویی خود اویی خود اویی.

به خود آی!!!!

Online User

:: برچسب‌ها: سمیرات,
نويسنده : عبدالنبی سمیرات